میان سحرخیزهای علاقهمند به مسابقات بوکس، همه سن آدم و از هر صنفی پیدا میشد. واقعیتش این بود که آدمهای جورواجور دهه۵۰ خیلی هم علاقهمند به ورزش یا اهل سحرخیزی نبودند. شهرت مشتزن آمریکایی و اینکه به اسلام گرویده و دین و آیین جدید هم برایش بسیار مهم بود، سبب میشد مردم کوچه و بازار، صبح زود هرجور شده خودشان را برسانند به تلویزیونهای سیاه و سفید و به چشم خودشان ببینند «محمدعلی» چطور با رقص پای معروفش، حریف را خسته و بعد هم ناک اوت میکند. شاید هیچکدام از «کلی دوستان» ایرانی دهه۵۰ باورشان نمیشد مثلاً ۲۵ سال بعد، محمدعلی نه تنها به ایران سفر کند بلکه روز ۱۸ اردیبهشت۱۳۷۲ برای زیارت حرم امام رضا(ع) به مشهد بیاید!
عقبنشینی نه!
البته شاید محمدعلی هم در همه سالهایی که روی رینگ حریفان را ناک اوت میکرد هرگز به مخیلهاش راه نداده بود روزگاری گذرش به ایران بیفتد.
۱۲ سال داشت که دزدها دوچرخهاش را دزدیدند. کاسیوس، نوجوان اهل «لویی ویل» در ایالت کنتاکی، پیش پلیس محله گلایه کرد که اگر دزد را پیدا کند، حسابش را میرسد.
آقای پلیس که به جز پلیس بودن، مربی مشتزنی هم بود به کاسیوس توصیه کرد پیش از پیدا کردن دزد، باید یاد بگیرد چطور میشود حسابش را رسید. هفته بعد کاسیوس در باشگاه مشتزنی حاضر و ۱۰ سال بعد قهرمان جهان شد! بلافاصله هم به اسلام گروید، سر از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی درآورد و مشهورترین ورزشکار جهان شد.
از رفتن به جنگ ویتنام سر باز زد، به همین دلیل بازداشت و برای چند سال از حضور در مسابقات محروم شد. سال ۱۹۷۸ سومین قهرمانی جهان را بدست آورد و سال بعد اعلام بازنشستگی کرد.
دو سه سالی نگذشت که نشانههای بیماری پارکینسون به سراغش آمد. مشهورترین ورزشکار جهان با وجود این بیماری، اما فعالیتهای خیرخواهانه و سیاسی و غیرسیاسیاش را افزایش داد. او مثل دوران مشتزنیاش حاضر نبود در برابر پارکینسون، حریفی که میدانست نمیتواند شکستش بدهد، یک قدم عقب بگذارد.
سالن هفت تیر
مرحوم غفوریفرد که اسفند سال پیش به رحمت خدا رفت و در سال ۱۳۷۲ رئیس سازمات تربیت بدنی بود درباره سفر محمدعلی به ایران گفته بود: «... او با دعوت ما به ایران آمد چراکه من وقتی آمریکا بودم با او و سیاهپوستان مسلمان ارتباط داشتم و با من آشنا بود. وقتی به ایران آمد از او دعوت کردم به منزل ما بیاید او نیز پذیرفت و شب را در منزل ما گذراند. محمدعلی در مسابقات دهه فجر و همچنین در نماز جمعه تهران شرکت کرد. علاقه زیادی به ایران داشت و پیشنهاد داد بین ایران و عراق برای تبادل اسرا میانجیگری کند. رئیسجمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی نیز پذیرفت و گفت اگر میتواند کاری انجام دهد شروع کند ماهم کمکشان میکنیم».
محمدعلی در سفرش به ایران برای ایرانیهای علاقهمند، سنگتمام گذاشت. با وجود بازنشستگی و اینکه ۵۰ سالگی را هم رد کرده بود، در سالن هفت تیر برای مسابقه با بوکسور ایرانی روی رینگ رفت. مسابقه البته کاملاً نمایشی بود و محمدعلی رقص پای معروفش را نه به چالاکی گذشته، به نمایش گذاشت و بارها هوک چپ و راست و ضربههای مخصوص ناک اوت کردن حریفان را به تماشاگران ایرانی نشان داد.
برای تشرف به حرم آمدهام
وحید مرادی که سال۱۳۷۲ مدیرکل روابط بینالملل سازمان تربیتبدنی بود، گفته است: «۱۰ ماه پیش از آمدن محمدعلی به ایران، مدیر برنامههایش که فردی شیعه بود با من تماس گرفت و گفت وهابیت درصدد استفاده از نام این بوکسور است و به همین خاطر تلاش دارم محمدعلی را به ایران بیاورم... محمدعلی دو بار به ایران آمد. یک بار اردیبهشت۱۳۷۲ که رسانهای شد و یک بار هم حدود سه ماه بعد بهصورت کاملاً محرمانه... در سفر دوم، دیداری با آقای هاشمی رفسنجانی داشت... بعد من به همراه او به مرز رفتم. در این سفر محمدعلی با عزت ابراهیم، معاون آن زمان صدام دیدار کرد و نقش زیادی در بحث تبادل اسرا داشت...».
محمدعلی درباره دلیل سفرش به مشهد به خبرنگاران گفته بود: «... من در وهله نخست برای تشرف به حرم هشتمین امام شیعیان و درخواست شفا آمدهام... مدتهاست از پارکینسون رنج میبرم و این اواخر شدت بیشتری پیدا کرده است... هدف دیگرم دیدن کشور شما و آشنایی با مردمی بود که در قرن اخیر به اسلام اعتبار تازهای بخشیدند...».
خبرنگار: مجید تربتزاده
۱۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۶
کد خبر: 922745
اگر توی خانه خودشان، فامیل و همسایه تلویزیون نداشتند، باید ساعت ۵ صبح خودشان را میرساندند به قهوهخانه یا کلهپزی که تلویزیون داشته باشد و بتوانند پخش زنده مسابقه «کلی» را مثلاً با جوفریزر تماشا کنند.
منبع: قدس آنلاین
نظر شما